دل از دست تو عشقت مدام افسانه میخواهد
ز تنهایی شمع و گل هزار پروانه میخواهد
دل مغمور من مشتاق دیدار تو میباشد
دلت از من ز بی میلی دل دیوانه میخواهد
بصدق پاک عشقم نمودی خنده و طعنه
بجای این دل صادق دل رندانه میخواهد
قرابت با دلی محزون چه ایرادی بسر دارد
که قلب سنگ خارایت دل بیگانه میخواهد
نمودی قلب خود بی جان ز راه دشمنی با من
من از روز اول گفتم دل جانانه میخواهد